5.معرفی کتاب هفته چهل و چند -24 دی ماه 1399
-
24/ دی/ 1399
-
توسط تیم محتوا
-
333 بازدید
سلام، امروز با معرفی کتاب هفته چهل و چند کنارتم.
روزی که برای اولین بار این کتاب به من معرفی شد، حقیقتا فکر نمی کردم انقدر جذاب باشه. دوستی چند صفحه از کتاب رو برام فرستاد تا نظرم رو دربارش بدونه. اون روز من این بخش از پیش گفتار رو خوندم:
مادر بزرگها یک عمر بیخ گوشمان می خواندن که مادر شدن که ترس نداره. این جوری بهمان می گفتندکه ترسمان بریزد. می گفتند مادر شدن انقدرهام سخت نیست. میوه دلتو پس از نه ماه می چینی کاشت، داشت، برداشت. تمام. زرنگی مادربزرگها این بود که راز اصلی رو نمی گفتند:
نمی گفتن مادرشدن چه آسون، مادری کردن چه مشکل. نمی گفتن همه زنان عالم از مادری کردن ترسیدن و می ترسند.
راستش رو بخواهید بعد از نه سال زیر و رو کردن خیلی از کتابهای فرزندپروری، بار اولی بود که با یه کتاب( هفته چهل و چند ) تا این حد صمیمی روبه رو می شدم. حس می کردم یه مادر که با ذره ذره وجودش مادری کرده این کتاب رو نوشته.
وقتی رفتم سراغ فهرست دیدم نه یکی، که بیست تا مامان این مجموعه رو نوشتند. مامانایی که هر کدوم بسته به نوع زندگی شخصی شون، مادر بودن رو یه جور تجربه کرده بودن. قشنگی این کتاب هم همینه. نویسنده های این خاطرات قشنگ و البته پرچالش اصلا سعی نکردن با حرفای قلمبه و سلمبه دانش و آگاهیشون رو به رخ مخاطب بکشونن. بلکه بیشتر تلاش کردن حرفهای ساده مادرانه ای بزنن که ممکنه برای هر مادری جذاب و شنیدنی باشه.
یه جاهایی مادر درباره سبک زندگی اش و نقش این سبک رو تو مادری کردنش مطرح میکنه. یه جای دیگه شروع می کنه از تاثیر رشته تحصیلی اش روی مادر شدنش حرف می زنه این قسمت رو گوش کنید
جامعه شناسی مهجور بی آینده ای که خوندم تمام فکرهام رو از نو ساخت. جامعه شناسی با تمام ابعاد زندگی آدمیزاد کار داره.از شخصی ترین حوزه تا مسایل کلان جهانی، نقطه ای نبود که از دست تحلیل جامعه شناسی مصون باشه، هر کاری که می خواستم بکنم یا قبلا کرده بودم هر موقعیت اجتماعی یا فردی، هر فرد یا گروهی که باهاشون روبرو می شدم، سوالی بزرگ بود، نه یک پاسخ مشخص. با جامعه شناسی، امر بدیهی و طبیعی از زندگی آدم رخت بر می بنده. و جایش رو به سؤالهای بی شمار و تلاش برای باز تعریف همه چیز می ده. من با ذهنی جامعه شناسی زده به یک موقعیت جدید، ناشناخته و روزمره پرتاب شدم، دنیای مادری .
یکی دیگه از نویسنده های مجموعه که دختری به نام بهشت داره از تولد حس مادرانه ای بعد از تولد دخترش حرف می زنه که نه فقط بهشت کوچولو ازش بهره برده، بلکه گیاها و حیوانات رو هم مورد حمایت خودش قرار داده.
گوش کنید:
بعد از آمدن بهشت ناگهان به همه موجودات بی پناه اطرافمحس مادری پیدا کردم. این احساس حتی در حرفهایم هم خودش را نشان می داد، با قلمه ی تازه جوانه زده شمعدانی صحبت می کردم. یاکریمهای توی خیابان همگی بچه هایم بودند. هر یاکریم و کلاغی که می دیدم به وجد می آمدم و باهاشون سلام و احوالپرسی می کردم.
بهشت که سه سالش شد یک جفت مرغ عشق خریدم. سرو صدای مرغ عشق ها خانه را پر کرده بود. برایشان لانه خریدم و تا صاحب خانه شدند سامان گرفتند و تخم گذاشتند.بیست و یک روز بعد صدای اولین جوجه از لانه بلند شد.
عصرها با بهشت به خواربار فروشی می رفتم و برای برای کبوتر چاهی های محل کارم گندم می خریدم. اوایل بهشت می پرسید: مامان به ما چه ربطی داره کفتار گرسنه ان؟ مگه خودشون مامان و بابا ندارن؟ با آشتیاق تمام برایش می گفتم وقتی هوا سرد میشه غذا کمتر پیدا میشه. بعدها بهشت هم یاد گرفت برنجهای باقیمانده توی بشقاب غذایش را برای پرنده ها روی لبه پنجره بریزد.
راستش رو بخواهید، حتی حالا هم که دارم در باره این کتاب باهاتون صحبت میکنم و دوباره این کتاب (هفته چهل و چند ) رو ورق می زنم و سعی می کنم قسمتهای جذابش رو براتون بخونم، باز نمی تونم اونو زمین بگذارم. به نظرم این کتاب یکی از بهترین مادرانه هاییه که میشه خوند. پیشنهاد می کنم حتما اون رو بخونید. اگه دوست داشتید برای تهیه کتاب می تونید از طریق دایرکت به همین پیج یا سایت اکام پیغام بدید.
همچنین برای تهیه و معرفی کتاب های دیگر در این حوضه با شما همراه هستیم در آکام.