3.کتاب خوانی، کتاب گروفالو از زبان کودکان-آکام

سلام امروز میخواییم کتاب دیگری بهتون معرفی کنیم به نام گروفالو که اگر دوست داشتید اون رو از سایت تهیه کنید.

کتاب گروفالو

نویسنده این کتاب جولیا دونالدسون  و تصویر گر اکسل شفلر و مترجم پیام ابراهیمی

روزی از روزها موشی داشت از اعماق جنگل تاریک رد میشد که روباهی اورا دید. موش به نظر خوشمزه می آمد، به او گفت: موش کوچولوی قهوه ای کجا داری میری؟ به خونه زیر زمینی من بیا تا باهم ناهار بخوریم.

موش به رو باه گفت: تو واقعا لطف داری روباه، اما من دارم میرم تا با گروفاو ناهار بخورم.

روباه گفت : گروفالو ، گروفالو دیگه چیه؟

موش کوچولو گفت : واقعاً، واقعاً تو گروفالو رو نمیشناسی، اون عاج های ترسناک، پنجه های ترسناک، و توی آرواره های ترسناکش دندان های ترسناکی داره.

روباه گفت: کجا قراره ببینیش؟

همینجا کنار تخت سنگ ها و غذای مورد علاقه اش هم کباب روباهه.

روباه گفت: کباب روباه! خداحافظ موش کوچولو من باید برم و سریع فرار کرد.

موش کوچولو باخودش گفت : ای روباه پبر کودن، واقعا نمیدونی چیزی به اسم گروفالو وجود نداره.

همین طور که موش از جنگل تاریک رد میشد جغدی او را دید. موش به نظر خوشمزه می آمد جغد به او گفت:

موش کوچولو کجا میری، به خونه درختی من بیا تا با هم چای بخوریم. موش کوچولو در جواب جغد به او گفت : خیلی لطف داری ولی من دارم میرم تا با گروفالو چای بخورم.

جغد گفت : گروفالو ، گروفالو دیگه چیه؟

موش کوچولو گفت : واقعا تو گروفالو را نمیشناسی؟ آن زانو های برآمده، پنجه ها تیز و یک زگیل سمی رو دماغش داره

جغد پرسید: کجا قراره ببینیش؟

همینجا، کنار همین رودخانه، و غذا مورد علاقه اش هم بستنی با طعم جغده.

جغد گفت: اوف اوف، بستنی با طعم جغد! خدا حافظ موش کوچولو و پرواز کرد و رفت.

موش کوچولو با خود گفت : جغد پیر کودن، واقعاً نمیدونی چیزی به اسم گروفالو وجود نداره؟

همان طور که موش به راحش ادامه می داد ماری او را دید، موش کوچولو به نظر خوش مزه می آمد و به او گفت: موش کوچولوی قهوه ای کجا داری میری؟ به خونه من که توی این کنده درخت هست بیا تا با هم جشن بگیریم.

موش کوچولو به مار گفت:…

ادامه این ماجرا رو میتونید به صورت صوتی در سمت بالای این صفحه گوش کنید.