مراقب باشید در تله تربیت کودک مودب نیفتید!
-
13/ اسفند/ 1399
-
توسط تیم محتوا
- 348 بازدید
-
مدت زمان: 7 دقیقه
آیا شما برای داشتن کودک مودب تلاش میکنید؟حتما شما هم مثل هر پدر و مادر دیگری آرزو دارید کودک مودب و معقول تربیت کنید. اما باید مراقب باشید تلاش شما باعث به باد رفتن آینده احساسی و سلامت روانی فرزندتان نشود. در واقع این که آرزوی تربیت کودک مودب و محترم داشته باشید به خودی خود بد نیست اما اوضاع وقتی خراب میشود که شما از کودکتان انتظار دارید خویشتندار باشد و هیجانات و احساساتش را آن طور که جامعه میپسندد بروز دهد. مثلا به وقت ناراحتی گریه نکند، به وقت درد فریاد نزند، موقع ترسیدن بیتاب نباشد یا وقتی ذوق میکند بالا و پایین نپرد. اینجا است که شما و فرزندتان در تله «بازداری هیجانی» میافتید.
تربیت کودک مودب ممکن است باعث ایجاد بازداری هیجانی در وی شود
بازداری هیجانی چیست؟
بازداری هیجانی در یک جمله، یعنی سرکوب بیش از حد احساسات و هیجانات. آدمهایی که در تله بازداری هیجانی میافتند در ظاهر بسیار خونسرد، خویشتندار، مسلط به خود و معقول هستند. آنها به سادگی برانگیخته نمیشوند. تاکید زیادی روی منطقی بودن دارند و در یک کلام آسیب ناپذیر به نظر میرسند. مطمئنیم دور و برتان بزرگسالانی با این ویژگیها را دیدهاید (اگر خودتان یکی از آنها نباشید!) ایراد کار اینجا است که مبتلا شدن به «بازداری هیجانی» باعث میشود فرد:
- فشار عاطفی و هیجانی زیادی در خود احساس کند.
- مضطرب و وسواسی شود.
- ارتباط خود را با دیگران و گاهی با واقعیت از دست بدهد.
- قادر به ابراز احساس عشق یا خشم نباشد و در روابط بین فردی به مشکل بخورد.
- سرد و بیروح و بیاحساس به نظر برسد.
- به دلیل ابراز نکردن هیجاناتش دچار بیماریهای روانتنی (سایکوسوماتیک) شود.
چطور مانع «بازداری هیجانی» در هنگام تربیت کودک مودب شویم؟
حتما با کلیشههایی مثل «دختر که بلند نمیخنده»، «پسر که گریه نمیکنه» مواجه شدهاید. این کلیشهها ریشه در عمق فرهنگ ایرانی دارد که در آن خویشتنداری را به عنوان یک حسن و معادل ادب یا راهی برای موفقیت اجتماعی میشناسند. همین باعث میشود که بیشتر والدین کم و بیش دچار اشتباههای تربیتی شده و فرزندانی تربیت کنند که دچار «بازداری هیجانی» هستند. حتی ممکن است خود این والدین هم قربانی چنین تربیتی بوده و طرحواره «بازداری هیجانی» داشته باشند.
اگر میخواهید در تربیت کودک مودب تان نقش اساسی ایفا کنید و فرزندی با شخصیت سالم داشته باشد تا بتواند احساساتش را آن طور که هستند ابراز کند این نکات را در تعامل با کودک رعایت کنید:
- درباره احساسات گفت و گو کنید:
از فرزندتان بخواهید درباره هیجانات و احساساتش با شما صحبت کند و خودتان هم احساساتتان را با او در میان بگذارید. فرزند شما برای تکامل هیجانی باید با انواع هیجانها آشنا شود. برای بسیاری از بچهها (و حتی بزرگترها!) تفکیک قائل شدن بین احساساتی مثل ناراحتی و ناامیدی، غم و ترس، خوشحالی و رضایت و… دشوار است. این احساسات را به تفکیک به فرزندتان بیاموزید. مثلا وقتی عروسکش پاره شده بگویید: «می دونم الان ناراحتی، دلت برای عروسکت میسوزه و میخوای کمکش کنی». این توصیف و تشریح احساسات کمک میکند فرزندتان هیجانات مختلف خود را بشناسد و راحتتر بتواند درباره آنها صحبت کند.
- احساسات کودک را سرکوب نکنید:
سرکوب کردن عواطف و هیجانات کودک باعث میشود او این احساسات را سانسور کند و به مرور در تله «بازداری هیجانی» بیفتد. چون تصور میکند احساساتش بیاعتبار هستند و شما این عواطف را تائید نمیکنید. وقتی فرزندتان برای یک بچه گربه بوس میفرستد یا برای مردم کوچه و خیابان دست تکان میدهد، او را سرکوب نکنید. نگویید: «آدم که گربه رو بوس نمیکنه» یا «با غریبهها نباید خوش و بش کنی». به جای آن احساس فرزندتان را به رسمیت بشناسید و بگویید: «آخی، چه بچه گربه قشنگی تو هم عاشقش شدی؟» یا «چقدر تو مهربونی که با همه بای بای میکنی». اگر رفتار فرزندتان را مناسب نمیدانید یا به فرض نگران صمیمی شدن او با غریبهها هستید، هشدارهای لازم را بدون سرکوب کردن عواطف فرزندتان به او بدهید. مثلا بگویید: «هیچ ایرادی نداره که به غریبهها سلام کنی اما باید مراقب باشی اگه بهت چیزی تعارف کردن تشکر کنی و نخوری. آدما معمولا مهربونن اما بعضی وقتا هم ممکنه کسی بخواد به بچهها صدمه بزنه. برای همین باید مراقب باشی».
- سرزنشگر نباشید:
پدر و مادرهای بسیار سخت گیر، هیچ حق اشتباهی برای فرزندشان قائل نیستند. آنها پیوسته اشتباههای کودک را یاد آوری و او را سرزنش میکنند. چنین رفتاری به سرعت باعث شکل گیری طرحواره «بازداری هیجانی» میشود. چون کودک میآموزد که نباید احساسات، نیازها یا افکارش را بیان کند، نباید کاری جز آنچه به او دیکته کردهاید انجام دهد چون ممکن است بازخواست شود.
- کودک درونتان را زنده نگه دارید:
با فرزندتان کودک شوید و کودکی کنید. به این ترتیب نه تنها به احساسات و هیجانات او اعتبار دادهاید بلکه به خودتان فرصتی دادهاید تا از قید و بندهای ذهنی رها شوید و به فرزندتان ابراز هیجانات را بیاموزید. با هم به پارک و استخر بروید. بازیهای فکری کنید. ورزش کنید و مسابقه بدهید. با هم موزیک بگذارید و برقصید. به دیگران هدیه بدهید و از هر راهی برای بیان احساساتتان استفاده کنید.
- احساسات کودک را پیشگویی یا دیکته نکنید:
مراقب باشید احساسی را که فرزندتان ندارد به او القا نکنید. مثلا اگر از قهر کردن دوستش ناراحت شده، نگویید: «اصلا اهمیتی نداره که دوستت باهات چطور رفتار کرده. تو ناراحت نیستی». گفتن این جملات باعث نمیشود فرزندتان مدیریت روابطش را یاد بگیرد یا به شخصیتی مقاوم و آسیب ناپذیر تبدیل شود. بلکه در درجه اول به او میآموزد که «احساس تو اهمیتی ندارد و تو در تشخیص احساسات خود ناتوانی». در درجه دوم شما این پیام را به کودکتان منتقل میکنید: «احساساتت را انکار یا پنهان کن چون در غیر این صورت ضعیف به نظر میرسی». به جای آن بگویید: «حق داری که از رفتار دوستت ناراحت باشی. بهتره با آرامش در این باره باهاش حرف بزنی شاید اونم چیزایی برای گفتن داشته باشه.» این جمله، به سادگی احساسات کودک را به رسمیت میشناسد، روش حل مساله را به او میآموزد و در عین حال به کودک تاکید میکند که احساسات و افکار دوستش هم به اندازه او اهمیت دارد.
- از کنترل کردن کودک دست بردارید:
نمی گوییم کودک را به حال خودش رها کنید و مراقب او نباشید. اما از کنترلگری بیش از حد دست بردارید و اجازه دهید فرزندتان، هر قدر بزرگتر میشود بیشتر فضای شخصی خودش را داشته باشد. ترس از قضاوت یا مسخره شدن باعث میشود فرزندتان از شما و دیگران فاصله بگیرد و خودش را سانسور کند. این وضعیت به خصوص بعد از مدرسه رفتن کودک یا نزدیک شدن او به سن نوجوانی تشدید خواهد شد. بنابراین به اندازه کافی و در زمان درست و بجا کنترل یا نظارت کنید اما در هر لحظه مشغول ایراد گرفتن و اصلاح کردن رفتارهای فرزندتان نباشید.
نویسنده: آرزو رستم زاد