6 نکته مهم قبل از پذیرش فرزند خوانده میبایست بدانید-آکام
-
09/ دی/ 1399
-
توسط تیم محتوا
- 885 بازدید
-
مدت زمان: 8 دقیقه
روزی که تصمیم به پذیرش فرزند خوانده میگیرید احتمالا بعد از مجادلههای درونی زیاد و سنجش تواناییها و امکانات خود به این تصمیم رسیدهاید. اما واقعیت این است که پذیرش فرزندخوانده ظرافتهایی بسیار بیشتر و حساستر از فرزندآوری به شیوه طبیعی دارد. میبایست از قبل خودتان را برای سبکی متفاوت از پدر و مادر شدن آماده کنید.
با ورود فرزندخوانده به زندگی شما، نه تنها شیرینیهای بچهدار شدن را تجربه خواهید کرد بلکه قابلیتهای فردی، بلوغ اجتماعی، توانایی سازگاری و رواداری و… هم در شما محک خواهد خورد. در واقع پذیرش فرزند خوانده تجربهای پرچالشتر از فرزندآوری به شیوه طبیعی است. اما در نهایت باعث رشد شخصیتیتان میشود.
اگر هنوز در مرحله تصمیمگیری برای پذیرش فرزند خوانده هستید، این نکات را بخوانید و با ذهنی آمادهتر وارد این مسیر زیبا و پرچالش شوید
1- پذیرش فرزند خوانده را راهی بیبازگشت بدانید:
گاهی خانوادهها بعد از ورود کودک و مواجه شدن با چالشهای پذیرش فرزند خوانده از تصمیمشان منصرف میشوند. با مراجعه به بهزیستی تقاضای لغو سرپرستی یا به زبان سادهتر، پس دادن کودک را دارند. این تصمیم ممکن است برای والدین صرفا یک پشیمانی ساده باشد. اما برای کودک معنای «خواسته نشدن»، «بیارزش بودن»، «ناامن بودن دنیا» و «غیرقابل اعتماد بودن آدمها» را دارد. مفاهیمی که خیلی عمیق در وجود او ریشه میدوانند و برای همیشه از او فردی افسرده، بیاعتماد به نفس و نگران خواهند ساخت.
درست است که قانون برای شما راه بازگشت از تصمیم را بازگذاشته اما بهتر است شما در ذهنتان این مسیر را برای همیشه مسدود کنید و اگر فرزندی را به سرپرستی میگیرید تصور کنید هیچ راه برگشتی نیست و باید با ملاطفت، صبوری و پشتکار با چالشهای این تصمیم مواجه شوید.
2- از قبل جواب سوالات اطرافیان را آماده کنید:
چه، به دلیل ناباروری به سراغ پذیرش فرزندخوانده رفته باشید و چه قصد حمایت از یک کودک بیسرپرست را داشته باشید. فرقی ندارد. اطرافیان به احتمال زیاد با شگفتی و دنیایی از سوالات سراغ شما خواهند آمد. از قبل خودتان را برای انواع و اقسام سوالات آماده کنید. جوابی کوتاه و مودبانه برای آنها آماده کنید که در عین سربسته بودن، نگرش شما به فرزندخواندگی را هم ابراز میکنند. مثلا بگویید: «ما عاشق بچه هستیم و دیدیم خدا یک بار لذت بارداری و تولد بچه خودمونو بهمون داده پس بهتره این بار به یه کودک بیپناه لذت خانواده داشتن رو بچشونیم.» یا: «از نظر ما برای پدر و مادر بودن نیاز نیست حتما خودمون بچهای رو به دنیا بیاریم. ما فرزند خواندهمون رو عاشقانه دوست داریم و از اینجا به بعد زندگی رو در کنار هم میگذرونیم.»
3- برای سوالات فرزند خواندهتان جوابهای مناسبی پیدا کنید:
اگر کودکی را در سن 2 سال و بالاتر به فرزند خواندگی میپذیرید، او به وضعیت خود اشراف دارد و میداند شما والدین زیستی او نیستید. اگر هم نوزادی را به فرزندخواندگی پذیرفتهاید، دیر یا زود درباره این که از کجا آمده باید با او صحبت کنید. بنابراین یک سناریوی ثابت درباره این که چرا فرزندخوانده شما از جایی دیگر وارد خانه شما شده است آماده کنید. این سناریو باید ساده، واقع گرایانه و پر از عشق و عاطفه باشد. در عین حال همواره به شکلی ثابت از زبان شما و همسرتان یا اطرافیان روایت شود.
یعنی کودک نباید از زبان مادر و پدر یک داستان را بشنود و از زبان خاله یا مادربزرگ داستانی دیگر را. هرگز داستانهای خیالی مثل این که «تو رو پیدا کردیم» یا «تو رو لکلکها آوردن» روایت نکنید. بگویید: «یه مامان دیگه تو رو به دنیا آورد اما چون نمیتونست خوب مواظب تو باشه، تو رو برد شیرخوارگاه تا ما بیایم دنبالت و از این به بعد خیلی خوب ازت نگهداری کنیم». شاخ و برگ زیادی به داستان ندهید. و به کودک بگویید نمیدانید والدین زیستیاش چه کسانی هستند. اما حتما آدمهای خوب و محترمی هستند و باید از آنها به خوبی یاد کنیم.
انواع مختلف خانواده را به کودک معرفی بکنید و فیلمها، کارتونها یا داستانهای شیرینی از فرزندخواندگی برای کودک تهیه کنید. فرزندخواندههای موفق دنیا را برای کودک مثال بزنید تا با آنها الگوسازی کند.
نکته1:
انواع مختلف خانواده عبارتند از: زن و شوهر بدون فرزند. زن و شوهر با یک یا چند فرزند. زن و شوهر با فرزندان و پدربزرگ و مادربزرگ، زن و شوهر با فرزندخوانده و زن و شوهر با فرزندان زیستی و فرزندخوانده.
نکته2:
غیر از کودک شما، ممکن است بچههای فامیل، دوستان و همبازیان کودکتان هم درباره فرزندخواندگی او سوالات زیادی داشته باشند. تا حد ممکن از خانواده آنها بخواهید که سبکهای مختلف خانواده را به فرزندانشان توضیح دهند تا با پدیده فرزند خواندگی راحتتر برخورد کنند.
نکته3:
اگر کودکتان نمیداند که فرزندخوانده شماست، بهترین سن درباره گفتگو و بیان واقعیت قبل از 7 سالگی آن هم با نظارت و مشورت کافی با یک روانشناس است. طولانی شدن این دوران باعث میشود کودک از زبان اطرافیان یا وقتی که به بحران هویت نوجوانی نزدیک شد، از موضوع با خبر شود و واکنش ناسازگارانه نشان دهد.
4- در نقش منجی فرو نروید:
این که خودتان را در نقش منجی نشان دهید و بگویید اگر شما نبودید معلوم نبود چه به سر فرزند خواندهتان میآمد کمکی به بهبود رابطه شما و او نمیکند. در عین حال حضور کودک در زندگی شما هم حتما به خواست خودتان و برای پاسخ دادن به یک نیاز عاطفی بوده است. بنابراین همیشه طوری رفتار کنید که انگار از ابتدای تولدِ کودک با هم یک خانواده بودهاید. همچنین برای آنکه نشان دهید پدر و مادر خوبی هستید سعی نکنید از پدر و مادر زیستی کودک یا مسئولان شیرخوارگاه دیو بسازید. هرگز به آنها بیاحترامی نکنید و برای تحکیم رابطه خود با فرزندخواندهتان به دنبال راههای شادتر، سالمتر و انسانیتر باشید.
5- در صورت پذیرش فرزند خوانده صبور باشید:
فرزند خوانده شما قبل از آنکه وارد خانه شما شود دنیای سرد و بیروح و عجیبی را تجربه کرده است. زندگی در شیرخوارگاه یک زندگی کسالتبار و بیتنوع است. مدت زمانی طول میکشد تا کودک به هیاهو و رفت و آمد و هیجانات جاری زندگی خانوادگی عادت کند. از سوی دیگر کودک شما قبلا آسیبهای روانی زیادی دیده و ترمیم این زخمهای عاطفی نیازمند گذشت زمان، صبوری و عشق و عاطفه بیچشمداشت شما است.
ممکن است در هفتههای اول کودک آغوش شما را پس بزند. ممکن است از صداهای بلند بترسد و جیغ بکشد. شاید راحت در جمع حاضر نشود. یا برعکس آنقدر از زندگی جدیدش هیجانزده باشد که نتوانید انرژی زیاد او را کنترل کنید. شاید قانونهای خانه شما را در بدو ورود نپذیرد و سرسختی نشان دهد. شاید شما را پدر و مادر صدا نکند… در مقابل همه اینها باید صبور باشید و اجازه دهید کودک کمکم به زندگی جدیدش خو بگیرد.
آرامآرام او را با قوانین خانواده آشنا کنید. او را به خانه اقوام بروید تا شیوههای مختلف زندگی را به چشم ببیند. او را به سفر ببرید تا دنیای پیرامونش را که تا پیش از این محدود به پرورشگاه بوده توسعه دهد. در این بین هر جا لازم بود با یک روانشناس یا مشاور خانواده مشورت کنید و از راهنماییهای او بهره بگیرید.
6- به کلیشهها بیتوجه باشید:
برخی باورهای نادرست درباره فرزندخواندگی وجود دارد که رابطه شما و فرزندتان را وارد فاز بحرانی میکند. یکی از باورها، تاثیر ژنتیک یا ذات بر رفتار و شخصیت کودک است. درست است که هر کدام از ما ویژگیهایی مبتنی بر ژنهایمان داریم اما تربیت و محیط تاثیری به مراتب بیشتر بر شخصیت ما دارند. اگر فکر میکنید پذیرش این اصل برایتان دشوار است، به هیچ وجه سراغ فرزندخواندگی نروید. به طور معمول فرزندخوانده شما بعد از چند ماه یا چند سال زندگی در خانواده شبیه اعضای خانواده رفتار خواهد کرد.
اما گاهی والدین به ویژه در فرهنگ ایرانی که این باور قوی است. شیطنتهای طبیعی کودک یا بحرانهای طبیعی نوجوانی را به پای سرشت بد و ذات ناپاک فرزند خواندهشان میگذارند. وارد چالش و جنگ و دعوا با فرزندخوانده شده یا تقاضای لغو سرپرستی میدهند. برای همیشه تکلیفتان را با این موضوع روشن کنید. در صورتی که اقوام و اطرافیانتان سعی در پیش کشیدن موضوع «ژن» و «ذات» دارند، با احترام و جدیت پاسخ آنها را بدهید و بگویید مایل نیستید دیگر در این باره صحبت کنند.