باورهای نادرست در رفتار با فرزند خوانده-آکام
-
13/ دی/ 1399
-
توسط تیم محتوا
- 563 بازدید
-
مدت زمان: 7 دقیقه
پذیرش فرزند خوانده یک مرحله شیرین و پرچالش در زندگی شما است که میتواند برایتان عشق، رشد و تعالی زیادی به همراه داشته باشد. با ورود فرزندخوانده، شما لذت پدر و مادر شدن را میچشید و فرزند جدیدتان لذت خانواده داشتن را. اما قبل از پذیرفتن فرزندخوانده باید ظرافتهای این کار واقف باشید و مراقبت کنید در تله باورهای نادرست گرفتار نشوید.
در ادامه به برخی از این باورهای نادرست اشاره میکنیم
1- فرزند خوانده ها بچههای پرمشکلی هستند:
بچهها در هر شرایطی بچه هستند. نیازهای جسمی و روحی دارند. شیطنت دارند. اشتباه میکنند و شکست میخورند. دست به آزمون و خطا میزنند. گاهی بدقلق و سرکش میشوند. از بعضی چیزها میترسند و… در واقع اینها همه جزیی از ماهیت کودکی است و فرقی ندارد کودک به لحاظ زیستی متعلق به شما باشد یا نه.
اما بچههایی که از پدر و مادر زیستیشان جدا شده و مدتی را در پرورشگاه گذراندهاند. دچار برخی آسیبهای عاطفی هستند. آنها الگویی از خانواده ندارند. شاید نسبت به لمس، آغوش، بوسیده شدن و… واکنشهای متفاوتی نشان دهند. این بچهها ممکن است سختتر با زندگی خانوادگی سازگار شوند و همچنین از لحاظ عاطفی آسیبپذیرتر باشند. اما همه آسیبهایی که کودک در اولین روزهای زندگی خود دیده به مرور با عشق، صبوری و امنیتی که شما به فرزندتان میدهید برطرف خواهد شد.
یادتان باشد بسیاری از کودکانی که با والدین زیستیشان زندگی میکنند هم به دلیل رشد در محیطی سرد و پر اضطراب درست مثل کودکان پرورشگاه آسیب دیدهاند. بنابراین صرفاً زندگی در پرورشگاه به معنی آسیب دیده بودن نیست و آسیبهایی که فرزندخوانده شما دیده ممکن است در هر کودکی وجود داشته باشد.
2- فرزند خوانده ها شبیه والدین زیستیشان میشوند:
هیچ کس نمیتواند منکر نقش ژنها در شکلگیری ویژگیهای ظاهری، وضعیت سلامتی و خلق و خو شود اما آنقدر که تربیت در شکلگیری شخصیت فرزند خوانده شما نقش دارد. طبیعت (یعنی ویژگیهای زیستی و وراثتی او) نقش ندارد. فرزندخواندهها هم مثل فرزندان زیستی از پدر و مادر و محیطی که در آن رشد میکنند الگو میگیرند. در نوجوانی تحت تاثیر گروه همسالان هستند و با بزرگسالی هویت مستقل خودشان را شکل میدهند. هر چه فرزندخوانده زودتر وارد خانواده شما شود سریعتر شبیه شما خواهد شد و هر اندازه کودک در زمان به سرپرستی گرفته شدن بزرگتر باشد باید صبوری و انعطاف بیشتری برای تربیت او به خرج دهید.
3- فرزند خوانده نیاز به توجه بیش از حد دارد:
درست است که کودک شما زندگی سختی را پشت سر گذاشته اما باید مراقب باشید با محبت افراطی یا ترحم باعث لوس شدن و وابسته بار آمدن کودک نشوید. فرزندخوانده هم مثل فرزندان زیستی به عشق، آرامش و امنیت بیقید و شرط نیاز دارد. در کنار آن باید از تربیتی مقتدرانه و اصولی برخوردار شود. در واقع شما وقتی وظیفه خود را در مقابل فرزندخواندهتان به درستی انجام دادهاید که در کنار عشقتان او را قانون پذیر کنید نه این که با عشق بیش از اندازه کودک را باری به هر جهت تربیت کنید.
4- فرزند خوانده ها با خواهر و برادران ناتنیشان به مشکل میخورند:
اگر با داشتن فرزندان زیستی تصمیم دارید کودکی را از پرورشگاه به خانه بیاورید، ممکن است نگران رابطه فرزندان خود با عضو جدید خانواده باشید. واقعیت این است که اختلاف و درگیری همیشه بین خواهران و برادران وجود دارد؛ چه تنی باشند و چه ناتنی. مهم این که است که شما به عنوان والدین بتوانید عشق، وقت و منابع مالیتان را به طور عادلانه میان بچهها تقسیم کنید. از برخورد احساسی بپرهیزید و به شکل افراطی از یکی از بچهها جانبداری نکنید.
نکته: قبل از ورود فرزندخوانده لازم است با بچهها صحبت کنید و بگویید که عضو جدید خانواده برای مدتی نیاز به توجه بیشتر دارد. و از آنها بخواهید در این زمینه با شما همکاری کنند. طبیعی است که اگر فکر میکنید فرزندانتان در مقابل پذیرش فرزندخوانده مقاومت دارند یا از نظر ذهنی آماده نیستند، باید این تصمیم را به تعویق انداخته یا به کل فراموش کنید.
5- حقیقت فرزند خواندگی باید پنهان شود:
کودک شما حق دارد که در زمان مناسب و به شکل مناسب از واقعیت موضوع آگاه شود. روانشناسان توصیه میکنند که این زمان قبل از 7 سالگی باشد و تا آن موقع با صحبت کردن از اشکال مختلف خانواده، نشان دادن نمونههای مختلف از فرزندخواندگی و… ذهن کودک را برای گفتن از فرزندخواندگی آماده کنید. اما گاهی ممکن است روانشناس تشخیص دهد که کودک هنوز آماده پذیرفتن واقعیت نیست. در آن صورت میتوانید موضوع را دیرتر، در اواخر سنین نوجوانی یا اوایل جوانی با فرزندخواندهتان مطرح کنید. یادتان باشد در بیان حقایق کاملا صادق باشید.
اما اگر احساس میکنید چیزی در گذشته فرزندخواندهتان وجود دارد که ممکن است باعث ناراحتی یا سرخوردگی او شود اجازه دارید آن بخش را سانسور کنید. بعد از طرح حقیقت فرزندخواندگی، ممکن است فرزند شما بخواهد والدین زیستیاش را ملاقات کند. برای او توضیح دهید که وقتی بزرگ شد کمکش میکنید تا این کار را انجام دهد. اما در کودکی این کار سخت و نشدنی است.
6- فرزند خوانده مهمان موقت خانه است:
یکی از نگرانیهای دائمی والدین این است که فرزندخوانده آنها روزی به سراغ والدین زیستی خود برود و آنها را ترک کند. واقعیت این است که کودک به جایی احساس تعلق میکند که در آن بزرگ شده و عشق و احساس امنیت دریافت کرده. اگر شما واقعا شبیه یک خانواده باشید کودک تمایلی ندارد به سراغ والدین زیستیاش برود. از سوی دیگر واقعا احتمال این که والدین زیستی کودک شما پیدا شوند. و بخواهند او را از شما بگیرند ناچیز است. بنابراین ذهن خود را با فکر کردن به این موضوع مشوش نکنید. و فقط روی شکل گیری رابطه خود و فرزندخواندهتان متمرکز شوید.
یادتان باشد که این ترس از ترک شدن، دو طرفه است. فرزندخواندهها هم اغلب نگرانند که روزی شما آنها را ترک کرده یا به پرورشگاه برگردانید. بنابراین در رابطه شما نیاز به امنیتی دو جانبه وجود دارد که جز با عشق و تقویت روابط در خانوادهتان به دست نمیآید.
7- فرزند خوانده ها همیشه قدردان والدین هستند:
این هم یک باور نادرست و افراطی است. این که شما فرزندی را به سرپرستی گرفتهاید و برای او خانه و خانوادهای فراهم کردهاید نباید باعث شود از او انتظار قدردانی همیشگی و اطاعت بیچون و چرا داشته باشید. فرزندخواندهها هم مثل فرزندان زیستی ممکن است گاهی از پدر و مادر خود انتقاد کرده یا در مقطعی مسیرشان را از آنها جدا کنند. این احتمال نباید در وظایف شما به عنوان یک والد خللی وارد کند. هر بار که فکر کردید فرزندخوانده شما باید به خاطر امکاناتی که در اختیارش گذاشتهاید قدردان و دستبوس شما باشد به دو چیز فکر کنید:
اول این که فرزندخوانده شما هم منفعتی به شما رسانده که همان چشاندن لذت پدر و مادر شدن بوده. و دوم، فرزندان زیستی هم گاهی ناسپاس و قدرناشناس هستند. بنابراین نباید از فرزندخواندهتان انتظارات عجیب و غریب داشته باشید.